ميدانيد نمرود پادشاه بابل براي جنگ با خدا برجي ساخته بود، وقتي به بالاي برج ميرود و مثلا براي آغاز جنگ به سمت خدا تير پرتاب ميكند خداوند به آنها بلا نازل ميكند. آن هم بلاي بلبله؛ يعني ديگر كسي حرف كسي را نميفهميد. امروز در معماري معاصر خودمان دچار همين بلاي بلبله هستيم. بناهاي ما با يك زبان واژگان مشترك با هم گفتوگو نميكنند. نارضايتي ما از وضع موجود هم به دليل فقدان همين زبان است، بهتر است بگويم اين معماري نيست كه دچار اين بلا شده ما خودمان دامنگير اين بلا شدهايم.
كسي مثل لرزاده جزو معدود كساني است كه دچار اين بلا نيست و جزو معدود نوازندگاني بود كه سازش كوك بود و در دستگاهي مينواخت كه با گذشته خود هماهنگ بود.
سيدمحمد بهشتي افزود: «آثار استاد لرزاده مثل سازي است كه هنوز كوك است، هر آنچه مينوازد خوش است و با گذشته خود ارتباط برقرار ميكند. ما آثار استاد لرزاده را جزو سنت معماري خودمان ميدانيم چون با رگ و ريشه تاريخ ما پيوند دارد.
در روزگار ما كم بودهاند مثل لرزاده كه به زبان سنت ما سخن بگويند. او به اين زبان فكر ميكند، سخن ميگويد، آرزو ميكند و با اين زبان با جهان پيرامون خود ارتباط برقرار ميكند. از اين جهت براي ما كه دچار بلاي بلبله هستيم لرزاده وجود ارزشمندي بود.»
رئيس دانشنامه تاريخ معماري و شهرسازي ايران، آثار استاد لرزاده و شاگردان محدودش را شهادتي بر معماري سنتي ايران دانست و گفت: «با زنده نگهداشتن ياد او و راه او ياد همه كساني كه با دست خود معماري اين سرزمين را در گستره جغرافيايي گسترش دادند، زنده ميماند.»